|
تنها برای یک نفر نوشته های این وبلاگ تنها برای محبوبی است که هیچگاه فراموش نخواهد شد...
با احترام فراوان برای او
امضا:"محمد"
| ||
|
سایه ای هستم به مهتاب وجودت ای تمام زندگی سرچشمه از فیض حضورت گرچه دور از تو و دستم بریده است هستی من تا ابد باشد برآن لبخند نورت تو طلب کردی که شعری در صفای تو بگویم امتثال امر تو کردم شوم قربان آن یکتا کلامت گفتن إنّی اُحبک دم به دم روحم فزاید ای تمام زندگی سرچشمه از فیض وجودت چهاردهم آبان 1392 [ سه شنبه 92/8/14 ] [ 10:31 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
بارعشقت به زمینم زده است بنگر زیر قدم هایت را سر سروم که نمیشد هرگز خم پیش پایت به سجود آمده است ساقی مهر و صفا، جود و وفا کاسه ام پر شده از جور و جفا وقت آن است که با تیر غمت صید کنی و شوی پادشه قلب اسد تا به ابد 4 آبان 1392 [ شنبه 92/8/4 ] [ 5:33 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
الکنان را خطبه خواندن مشکل است سیر شب بر ناتوانان مشکل است هرچه دارم مجتمع از خوب و بد گرنباشد مایه اقبال خوبان مشکل است دلی بسی غم دارد از بی مهریش دل سپردن بروفای خوبرویان مشکل است نیمه هر لیل بنشستم بی قرار چشم مستش خواب الوان مشکل است سوم آبان 1392 [ شنبه 92/8/4 ] [ 6:8 صبح ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
سردیدار کسی در نظر است که زهر خوبتری خوبتر است گرنشاید نظرش در همه عمر مهر او نقش دل وبر بصر است 29 مهر 1392 [ پنج شنبه 92/8/2 ] [ 9:27 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
آورده خبر کاز سفر عشق بیامد آن ماه سفر کرده زخورشید برآمد گشته است همی شاد و برسته است زغم ها آن یار نکو انجمن آن زینت لب ها* *بردن نام وی زینت لب گوینده آن است 21 مهر 92 [ یکشنبه 92/7/21 ] [ 10:28 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
عشق یکسویه سراسر مشکل است سعی عاشق یکسره بی حاصل است در دلش برپاشده غوغای حشر ای دریغ اما که او بس غافل است دهم مهرماه 92 [ پنج شنبه 92/7/11 ] [ 6:4 صبح ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
دلم برای دیدنت بهانه می گیرد و اشک چشم بیادت کرانه می گیرد ندارد عیب اگر خبرت نباشد ماه اما؛ حرارتی است به قلبم شراره می گیرد نهم مهرماه 92 [ پنج شنبه 92/7/11 ] [ 6:3 صبح ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
کاش آشنایی بین ما حاصل نمی شد کاش آن تماس وزنگ واصل نمی شد من که خود خو کرده بودم با غم خویش کاش صحبت و احساس ما کامل نمی شد هشتم مهر 92 [ دوشنبه 92/7/8 ] [ 10:43 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
خدایا من! از جورخوبرویانت امان می خواهم برقامت دعوا به محکمه زبان می خواهم هیچم اگر چه نیست به ظاهر کمال و حُسن اما، بر صحبت رویش ساعتی زمان می خواهم هفتم مهرماه 92 [ یکشنبه 92/7/7 ] [ 10:13 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
نشینم درکنار جویباری مگر بینم رخش در آب جاری دوصد افسوس هزار افسوس خوردم زعمرم ساعتی جامانده ساقی چه خوش گفته لسان الغیب شیراز نشان عمر باشد آب جاری خدایا شاکرت هستم همه عمر اگرچه دورباشم از نگاری یقینا خیرما در ماوقع بود وگر چشمم شده چون چشمه ساری امیدی هست قبل از خاک رفتن ببینم ساعتی آن زندگانی 25 شهریور 92 [ سه شنبه 92/6/26 ] [ 12:0 صبح ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  . . . قسمتم نیست ببینم رخ دلدار ولی هرکجاهست بداند که خرابش شده ام *** سودای دلم قسمت هر بی سروپا نیست خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست | |
| [قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] | ||
